Thursday 16 June 2011

اسطوره های ایران باستان - جهان باقی - مرده کشور- همیستگان یا برزخ



 همیستگان یا برزخ

سرزمین جاویدان، جهان باقی، آخرت یا خطه خدایان نام هایست است که در اسطوره های باستان به مقر ایزدان و جایگاه ابدی روان موجودات اطلاق میشود. این خطه به چند بخش گوناگون تقسیم شده که هر یک دارای خصوصیات مشخصی می باشند و جایگاه مقرری برای آفریدگان هستند.

همیستگان (برزخ)، بمعنای همواره یکسان و جاودانه آرام  است. 
به روایت اسطوره های باستان, در مرده کشور, برزخ جایگاه روان هایی است که در طی زندگانی خویش در تردید زیستند

کسانی که در طول زندگانی خود، بدی و خوبی را یکسان پاس داشتند در هنگام گذر به "مرده کشور"، پل چینوت را باریک، ولیکن  قابل عبورخواهند یافت. به هنگام عبور، صدای فریاد های پر رنج و درد افتادگان به گوش گذر کننده گان میرسند، فریادهایی جاودانه، مملو از رنج و دردمندی آنان که گذر از پل چینوت را ندانستند. روان هایی  که  از فراز پل چینوت نگاهی به قهقرا میفکنند، تنها صحرای عظیمی را مشاهده خواهند کرد که  مملو است از موجوداتی  کوچک و دردمند درحرکتی مداوم! ایشان، افتادگانند 

پس از عبور از پل چینوت،  روان را گذر بر سرزمینی است مسطح و فاقد هر گونه ویژگی، این مکان را سرای برزخ گویند که در پهلوی به آن نام همیستگان  داده اند. در زمانی که در ترازوی سنجش ایزدان، دستاورد  تبهکاری  و نیکوکاری  یکسان شد، ناگزیر، روان درگذشتگان نه از بخشایش فردوسی بهره مند گردد و نه از شکنجه دروغ در آزار باشد و جایگاه ابدیش در همیستگان قرار گیرد



همیستگان مکان خوشایندی نیست. به روایت اسطوره های باستان، همیستگان سر زمین پهناوری است که بر فراز آن تنها آسمان است و دیگر هیچ! بر این سرزمین، نه  خاک موجود هست و نه پناه گاهی برای آرامش ابدی روان مردگان. در همیستگان خورشید همچنان طلوع  و غروب میکند، اما طلوع خورشید خوشایند نیست، چرا که  پناهگاهی  برای فرار از گرمای تابش  یا سرمای غروب در دسترس نیست. اعتدال و آرامش  تنها زمانی  بر همیگستان حکم فرماست که خورشید نیمه برخواسته در حال طلوع یا نیمه نشسته در حال غروب است




روان را آرامشی ابدی در این مکان نیست، لیکن تنها معدودی  لب به شکایت خواهند  گشود، چرا که  روان سروران همیستگان، خاطره مشاهده  رنج افتادگان را به هنگام گذر از پل چینوت  همیشه به یاد خواهد داشت


اسطوره های ایران باستان - جهان باقی - مرده کشور- چینود پل



چینود پل یا پل صراط

بنا بر روایات باستان، روان انسانها  پس از مرگ از کالبد دور نمیشود  و تا سه شبانه روز, روان پیوست خود را با کالبد  حفظ می کند. حتی هنگامی که پیکره بی جان انسانی را به خاک می سپارند، روان همچنان ترک پیوند  نمی کند و در تماس با بدن باقی میماند

در طی  این سه شبانه روز روان نیکوکاران  مسرور است و روان  تبهکاران مغموم. در بامداد روز چهارم،  روان درگذشتگان، بهنگام  پگاهان،  به دروازه "پل چینود" خوانده میشود تا روان، با گذر از "چینود پل"، پاسخگوی پندار و گفتار و کردارهای خویش باشد

بنابر رویات باستان، "پل چینوت" به مانند  تیغی تیز و شمشیرگونه است که ابعاد آن هریک به اندازه نه نیزه است. این پل، برقله کوهی اساطیری  بلندی بنام «تیره» قرار دارد. "تیره کوه" بر بلند ترین قله کوه  البرز جای دارد و  پل چینوت از قله تیره کوه  تا به عرش کشیده شده است


به هنگام  گذر نیکوکاران، چنانچه، بر ترازوی عدالت،  نیکی  بر بدی سنگینی می کند،  تیغه پل چینوت به پهنا می‌ایستد،عریض و گشاده است و عبور از آن در سه گام که نماد پندار نیک ، گفتار نیک و کردار نیک است، روان نیکوکاران  به گروتمان (بهشت) میرسآند.

لیکن به زمان عبور تبهکاران، پل چینوت به تیغه می ایستد و باریک و برنده  است. روان بد کرداران  را گذری از این تیغه نیست، ایشان در سه گام که نماد اندیشه، گفتار و کردار بد است بریده شده و به دوزخ می‌افتد

 پل چینوت برای کسانی که در طول زندگانی خود، نیکی  و پلیدی  را یکسان پاس داشتند به صورت تیغه ای  باریک، ولیکن  قابل عبورخواهد بود ! این گروه در شش گام که تجلی  پندار وگفتار و  کردار نیک و بد است  به قرار گاه جاودانه  خویش که همیستگان یا برزخ است، میرسند

اسطوره های ایران باستان - سرزمین جاویدان یا جهان باقی - مرده کشور


مرده کشور 

سرزمین جاویدان، جهان باقی، آخرت یا خطه خدایان نام هایست که در اسطوره های باستان به مقر ایزدان اطلاق میشوند. این خطه به چند بخش گوناگون تقسیم شده که هر یک دارای خصوصیات مشخصی می باشند و جایگاه مقرری برای آفریدگان هستند

یکی از بخش های جهان باقی "مرده کشور" یا "سرزمین مردگان" است. ایرانیان باستان بر این باور بودند که پس از مرگ، روح  انسانها به یکی از بخش های سرزمین جاویدان فرستاده میشود. "مرده  کشور" نامی است  که 
در روایات باستان به جهان باقی اشاره دارد. چنین گفته میشود  که گذر روان  به مرده کشور پس از مرگ، گذری ناگزیر است. لیکن برای رسیدن به مرده کشور، گذرگاه های گوناگونی وجود دارند  که تاثیرپذیر از اعمال و رفتار انسانها در جهان فانی میباشند. کسانی که گام در راه بی بازگشت میگذارند، چگونگی زندگی ایشان در جهان فانی ، تعیین کننده گذرگاه ایشان در جهان باقی است

سفر به سرزمین مردگان از دروازه  پل  چینود (پل صراط) آغاز میشود. دروازه پل چینود ساخته شده از سنگ هایی عظیم و کهن است که که توسط قدرتی غیر قابل تسخیر به هم متصل هستند. روان هایی که قصد گذر از این دروازه را دارند اول با الاهه نگهبان پل چینود  "داینا" رو در رو میشوند! بنا بر روایات موجود ، در این رویا رویی، هر  کس،  الاهه نگهبان   را به هیبتی  دیگرگونه میبیند!  برخی وی را جوان و زیبا و برازنده ، و برخی دیگر وی را عجوزه ای زشت پیکر و ناخوشآیند میبینند. برای گذر از پل چینود، رودررویی با الاهه نگهبان داینا اجتناب ناپذیر است

به هنگام  رسیدن "داینا" در مقابل دروازه  چینود، پل چینود دور از دسترس بنظر می رسد. جلوه ظاهری الاهه نگهبان بستگی به دستاورد معنوی بیننده در جهان فانی دارد. نیکوکاران، الاهه نگهبان را به صورت زن جوان و زیبایی میبینند و هر چه کوله بار نیکویی بیننده پر بارتر باشد، در دیدگاه ایشان, زیبایی الاهه نگهبان افزون تر خواهد بود



لیکن، روان های تبهکار, الاهه نگهبان را به صورت عجوزه نفرت انگیز و زشتی میبینند و هر چه تبهکاری بیننده افزون باشد، جلوه زشی بر ایشان بیشتر است

حال اگر روانی، کوله باری از نیکی و تباهی به همراه داشته باشد ، الاهه نگهبان را  به  مقتضای دست آورد خود در هیبت  زنی میان سال زشت یا زیبا میبیند که بسیار معمولی به نظر می اید و شباهت زیادی  به انسانهای عادی دارد

پل چینوَت  یا چینود که در اشتودگاه اوستا به آن اشاره شده‌است، از دو بخش چینوت که در اوستایی بمعنی «جدا کننده» است و پِرِتو بمعنی «پل» تشکیل شده است و این پل جداکننده پرهیزکاران از بدکرداران است