Monday 4 April 2011

اسطوره های ایران باستان - قسمت اول

یا_ذاتا ,  قدیس, ایزدان


در زمانهای گذشته، در سرزمین پارس / ایران امروز، قدیس هایی وجود داشتند، که برخی ازمحققین، از ایشان به عنوان؛ خداوندگاران سرزمین پارس، مردم ایران زمین، وهمچنین سرزمین های همسایه  یاد کرده اند
یا-ذاتا ها / ایزدان، شعرا، پهلوانان، سرداران و یا دولتمردانی بوده اند که بر؛ حقیقت، راستی، شجاعت، هنر و نیکی ها پافشاری میکردند. همچنین، این ایزدان،  خصلت های نیک را در مردمان خویش و  "فرزندآن خویش" پرورش میدادند


اینجا نیاز به توضیح است که بنا بر باور ایرانیان باستان، ایزدان دارای بازماندگانی هستند که در کنار سایر انسانها و به مانند سایر انسانها زندگی میکنند. تنها تفاوت، میان این فرزندان به جای مانده از ایزدان باستان و سایر انسانها، رسالت و توانایی های ایشان در به ثمر رساندن رسالتشان میباشد! رسالت بازماندگان "یا_ذاتا" مبارزه با نیروهای اهریمنی و به نابود کردن نقشه ها و کردارهای ایشان است
 
در اسناد تاریخی، اثری از منشاء یا سرچشمه "یا_ذاتا" موجود  نیست! اگر ایشان خود آغاز خویش را به یاد میاورند، این دانش را تا کنون با دیگری تقسیم نکرده اند

عجیب ترین چیزی که در باره این ایزدان میتوان یافت، این است که ایشان هم زمان و هم مکان با خدایان هندو پدیدار شده اند ( ده_واس = موجوداتی که درمرام هندویسم منتسب به نیروهای مثبت و در مرام زرتشتیان، منتسب به نیروهای منفی / تاریکی ها هستند ) ! همچنین،  نام این ایزدان نه تنها در کتب مقدس زرتشتیان- اوستا و بلکه در کتب کهن هندوها - ریگودا نیز ذکر شده است


قصه این گونه آغاز میشود، که هزاران سال پیش، یک مرد، که یونانیان به وی نام زرتشت را داده بودند، با  پیروان خود از " اهورا مزدا" ، خداوند  نور و حقیقت و همچنین از اهریمن، مخلوق تاریکی، زشتی و دروغ  سخن می گوید! زرتشت  با پیروان  خود، از ستیزی پایدار میان این دو نیرو و هم پیمانان شان که در مقام های پایین تری فعال هستند  سخن میگوید! برخی از میراث داران تاریخ بر این باور بودند که زرتشت یکی از با وجود ترین و باهوش ترین فرزندان اهورا مزدا بوده است - او توان تاثیرگذاشتن بر روی افکار و نظرات کسانی را که با او ملاقات میکردند داشته و کلامش هنوز پس از گذر زمان فراگیر و پر حکمت است


زرتشت خود هرگز اداره سرزمینی را به عهده نگرفت و تنها به راهنمایی و رای زنی با حکام قدیم ایران زمین اکتفا کرد ! در نتیجه عمل کرد زرتشت، اهورا مزدا در سرزمین پارس به صدر رسید و در راس  باورهای  دینی آشفته اما تساوی خواه ایرانیان  قرار گرفت 


با داشتن اهورا مزدا در راس باورها و اعتقادات مردم ایران زمین، موج  تازه ای از ایزدان به پیکار با اهریمن و دست نشاندگان وی برمی خیزد! دیوها و "دروجس" ها  که موجوداتی اهریمنی بودند به مبارزه با  "یا_ذاتا" ها /ایزدان گماشته میشوند! دیوها دارای قدرت بدنی فوق العاده  و "دروجس" ها دارای ظاهری آراسته و  گول زنده بودند! در یکی از داستانها، پسر اهریمن که دیوی تنومند است، یکی از محبوب ترین "یا_ذاتا" های اهورا مزدا، سیامک را به قتل میرساند. اما، خود به دست فرزند سیامک نابود میشود!  بعد ها، اهریمن اژدها را بر روی زمین آزاد میکند . اژدها، قبل از شکست خوردن و به بند کشیده شدن در زیر کوهستان، سبب نابودی بخش عظیمی از سرزمین ایران میشود


این جنگ و گریز در بین نیروهای اهورایی و اهریمنی همچنان ادامه داشته و هر چند گاه، قهرمانی از طرف یکی از نیروها بر دیگری قالب میشده! "یا_ذاتا" ها / ایزدان با کمک قهرمانانی مثل سام، زال و رستم  گام به گام به جلو میروند. رستم, که تبدیل به والاترین قهرمان در میان "یا_ذاتا" ها میشود، با موجودات اهریمنی گوناگونی که سرزمین ایران را تهدید میکنند به جنگ بر میخیزد و یک به یک نابودشان میکند. در افسانه های ایران باستان، روایت شده است که یک بار رستم با قدرتمند ترین دیوان دست و پنجه نرم میکند و در انتها دیو را مغلوب کرده و از جمجه این دیو کلاه خودی برای خویش درست میکند. با وجود این پیروزی ها، نیروهای اهریمن، همیشه راهی برای کمرنگ کردن پیروزی های "یا_ذاتا" ها  و فرزندانشان مییابند. بخاطر حیله های اهریمنی است که رستم  ناآگاهانه پسر خویش را به قتل میرساند. یا، باری دیگر، رستم ، در نتیجه حیله اهریمن، اسفندیار را، که خود یکی از قهرمانان و فرزندان "یا_ذاتا" بوده است نابود میکند. در نهایت، خود رستم هم  بر اثر ضربه مهلکی که نتیجه خیانت برادر و پادشاه خود اوست، جان میسپارد


با وجود برخی ناکامی ها، "یا_ذاتا"ها لحظات  پیروزی بیشتری را کسب میکنند و پیروزی هایی شان در طول زمان پایدارتر میشوند! دراین دوران، در مقطعی از زمان، اهورا مزدا  هر دو جهان باقی و فانی را ترک میکند. در آغاز، غیبت اهورا مزدا نا محسوس است. چرا که او بارها به عناوین مختلف و برای رسیدگی به اموری که لازم میدانسته غیبت میکرده! لیک، پس گذر قرن ها، هیچکس نمیداند که علت غیبت اهورا مزدا چیست یا چه تعبیری دارد، هرچند نظرات متعدد و متنوعی وجود دارند! (حتی، برخی، میترا را، که پیامبری است که همیشه به عنوان دست راست اهورا مزدا عمل کرده است، محکوم به خیانت و دسیسه بر ضد ولی نعمت خویش کرده اند تا خود را جای گزین اهورا مزدا گرداند و ستایش خود را که رومی ها تا خطه انگلستان برده بودند، جای گزین ستایش اهورایی کند
       
 حال، با وجود اینکه پیکار جاودانه, در بین نیروهای اهورایی و اهریمنی فروکش کرده، بسیاری از باز ماندگان نیرو های اهریمنی هنوز نفوذ خود را حفظ کرده و از آن استفاده میکنند ! این در حالی است که بازماندگان "یا_ذاتا" ها / ایزدان  در طول قرن ها هرگز دست از مبارزه  با ایشان بر نداشته اند و پیاپی مانع از این شده اند که موجودات اهریمنی  به پیروزی  دست یابند
...ادامه دارد


آیا حاضرید برای آزادی بجنگید



!بدترین شکل تناقض همان تحمیل تفکر جنگیدن برای آزادی است

 مبارزه برای آزادی گزینه ای هست که باید آزادانه انتخاب بشه! آزادی خواهی یک روند تلقینی یا فرمایشی نیست! آزادی خواهی یک روند تکاملی در تفکر یک انسان هست. مبارزه برای آزادی تنها زمانی موفق خواهد بود که اکثریتی در جامعه به این درک رسیده باشند که زندگی بدون آزادی، زندگی نیست بلکه تنها زنده ماندن درانتظار مرگ هست..... تنها زمانی که "افرد" معنی و ارزش آزادی و آزاد زندگی کردن رو به درستی درک کردن, برای بدست آوردنش حاضر به "فداکاری" و "مسئولیت" پذیری هستند

زندگی هر انسانی برای خودش ارزشمند هست! برای همین هم "فداکاری" برای رسیدن به آزادی یک تصمیم عقلانی هست . برای زندگی کردن، زنده ماندن و آزاد زیستن هست که افراد حاضر به "فداکاری" و پرداخت هزینه هستند، نه برای قهرمانانه مردن در راه آزادی

سوالی که من از خودم میپرسم این هست که : آیا در مبارزه برای آزادی ...تنها داشتن آرزوی آزادی کافی هست ؟ یا اینکه تنها به خاطر اینکه ما آرزوی آزادی رو داریم، در مبارزه برای رسیدن با ان پیروز میشیم ؟ من فکر میکنم که با چنین باور های ما برای هزارمین بار، در مبارزه برای آزادی شکست خواهیم خورد ! مردمی رو میتوان از بند ظلم و ستم نجات داد که ارزش زندگی و آزادی رو درک کرده باشند و"آزادانه" برای به دست آوردنش حاضر به پرداخت هزینه باشند

بدست آوردن آزادی نیازمند تلاش هست و حفظ آزادی نیازمند آگاهی هست! زمانی که آزادی رو به مردمی بدید که برای به دست آوردنش تلاشی نکردند...یا هزینه های لازم رو نپرداختند ...این انتظار رو داشته باشید که برای اون آزادی هیچ ارزشی قائل نباشند ! برای داشتن آزادی افراد باید پذیرای مسولیت های باشند که قبل از آزاد شدن نداشتند . خیلی از افراد هستند ، که با وجود داشتن آرزوری آزادی ، آمادگی پذیرش مسئولیت آزاد زندگی کردن رو ندارند. افرادی هستند که بی مسئولیت زیستن در استبداد را به آزاد زندگی کردن ترجیح

به دست آوردن آزادی هرگز بدون هزینه نبوده، اما آزادی بارها بدون هزینه از دست رفته

آزاد اندیشیم

ابتدایی ترین انتخاب انسان این اینست که : بی اندیشم یا نی اندیشم! آیا باید بگذارم که دیگران به جای من تفکر کنند، و به من بگویند که باید چه بیاندیشم ؟ حتا، اگراین مدعیان تفکربشری ، امر بر زشتی کنند؟

فلسفه تقلید، نفی قدرت تفکرو تمیز انسان است. فلسفه ای که اندیشدن را ممنوع میکند، انسانیت انسان را به بند میکشد  تا آن را در قربانگاه  ایمان و تعصب قربانی کند. برداران مقلد ما، تصمیم گرفته اند که زندگی خویش را قربانی ایمانشان کنند. من به انتخاب ایشان احترام میگذارم. ایکاش، که مقلدین مسلمان نیز، مقابله به مثل میکردند و جواب "احترام به انتخاب" را با "احترام به انتخاب" میدادند. اگر، چنین میکردند، هرگز، هیچیک، از آزاد اندیشانی که آزادی را ارج می نهند، حرمت انتخاب  این مؤمنین به دین را نمی شکستند. اما، متاسفانه، پیروان این دین مبین، به انتخاب برای زندگی خود اکتفا نمیکنند. بلکه، مصمم هستند تا برای زندگی دیگران نیز تصمیم بگیرند و به ایشان این اجازه را ندهند تا آرمان و مرامی مستقل برای خود در زندگی انتخاب کنند.
از زمان تولد تا واپسین لحاظات زندگی حضور و دخالتشان در زندگی ما  نامسلمانان, مسلمان زاده ، حجت موجه است! ایشان بر این باورند که احترام  به "انتخاب فردی" ایشان مترادف هست با احترام به "محتوای عقیده ای" که برای خویش انتخاب کرده اند. خیر چنین نیست .  مقلدین مسلمان، میتوانند تا ابد و دهر به اعتقادات خویش پایبند بمانند و هزینه خشک مغزی خویش را بپردازند. اما، هرگز، به ایشان این اجازه را نخواهیم داد که مارا نیز شریک اعتقادات خویش بخواهند.

مقلدین مسلمان، بر این باورند که دگر اندیشان دشمنان باورها و اعتقادات ایشان هستند. همچنین، ایشان، تمامی ناکامی های ناشی از انتخاب و خشک مغزی
خویش را  بر گردن آزاد اندیشان می اندازند  و توهین و حمله را بر آنان جایز میدانند! بهای رستگاری این مؤمنین  از گمراهی و احتجار, ریختن خون آزاد اندیشان است و بس! یا به عبارت دیگر، کلید درب بهشت جاویدان مسلمین، در خون ناپاک کفار پنهان شده است. باشد که با قتل نفس و جنایت، رستگار شوند.   
 دنیای مطلوب مسلمین، دنیایی است که در آن انسان آزاد و اندیشه آزادی نیست ! دنیایی که در آن، همه انسانها برده تعصب و در بند احتجار هستند، دنیایی که در آن حتی ایمان به یزدان نیز با هراس آمیخته.

اما، در این دنیا،
دگر اندیشانی نیز هستند، که برای وعده های پوچ و توخالی بهشت همیشه جاویدان و حورالعین مسلمین زندگی نمیکند. انسانهایی هستند که نیکی را تنها برای نفس نیکی انجام میدهند و از بدی تنها به خاطرنفس بدی پرهیز می کنند. اصرار مسلمین بر واجب بودن دین و احترام به احکام آن، مانند آن میماند که دین را پاکننده ای جادویی میپندارند که توان پاک کردن نفس انسانی را دارد، بی آنکه نیاز به تلاشی باشد.
کوره راه "تقلید" تنها راه رسیدن به کمال انسانی نیست. دستیابی به انسانیت  نیاز به یک تفکر آمیخته با منطق دارد. اگرما، بدون تفکر روشن و منطقی، تنها مقلد کسانی باشیم که برای ما و به جای ما میاندیشند، شریک جرم کسانی هستیم  که بر پیکره  اندیشه آزاد انسان می کوبند.

آزاد اندیشی سهل نیست چرا که نیازمند تجسس و تفکر مداوم است. آزاد اندیشان، امانت سنگین آزادی و اندیشه را پاس میدارند. آزاد اندیشان مسئولیت پذیرند و پاسخگوی پندار و گفتار و کردار خویش هستند و برای فرار از
وظیفه انسان بودن در دامن هیچ مذهبی نمی آویزند.

آزاد اندیشیم و ما را نه میلی به بهشت جاودان هست و نه هراسی از جهنم سوزان!